کد مطلب:7706 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:294

ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد5
مقاله




ذكر حوادث و وقايعي كه در دوران غيبت رخ مي دهد



قسمت پنجم



روش اولياء امور و طرز رسيدن به حكومت



رياست را براي متاع دنيا طلب كنند.

رياست را بطلبند براي ظلم كردن و فخر بر يكديگر.

واليان بر دادن حكم رشوه گيرند.

حكومت و ولايت را در مازاد گذارند، هر كس بيشتر رشوه دهد يا عهده دار امر بيشتري شود به رياست و منصب رسد.

مردم حريص خواهند شد بر حكومت و امارت، پس هر كس كه از او بدوشند حال او در امارت نيك خواهد بود و آن كس كه از او بهره اي نباشد روزگارش بد باشد و به امارت نرسد.

واليان مردان خائن را امين كنند از جهت طمعي كه به وي دارند.

مكاران را مقرب سازند.

اولياء امور اهل كفر را مقرب نزد خود سازند و اهل خير را از خود دور كنند.

نزديكتر به واليان كساني هستند كه مدح خود را در بدگويي و فحش دادن به ما (اهل بيت) مي بينند و آن كس كه ما را دوست مي دارد سخن او را تزوير، و شهادت او را نمي پذيرند.

واليان ميراث را به اهل فسق و جرأت بر خدا مي دهند، از ايشان چيزي مي گيرند و ايشان را به خود وا مي گذارند كه آن چه خواهند بكنند.

صاحب منصب كه مردم از جهت منصب و تسلط او مي ترسند، مرد شريف را ذليل مي كند و به ذلت به او مي نگرد و همواره در پي قتل اوست.

حكومت نااهلان و تسلط اشرار

حكومت را به كسي دهند كه مستحق آن نيست.

كساني به حكومت رسند كه ايمان راسخ ندارند و جزء كساني هستند كه بايد با ايشان از باب تأليف قلوب معامله و معاشرت كرد.

مردمان سفيه نادان را عمال و اعوان دولت سازند.

سفهاي قوم راعي ايشان باشند.

اولاد علوج اكابر باشند. (علوج: كافر و پست و لاابالي و بي اطلاع از دين)

رويبضه در امور عام مردم تكلم كنند (يعني كساني كه حق تكلم ندارند).

بر خود مقدم كنند كسي را كه افضل ايشان نيست.

اشراف ذليل شوند و بي حسبان بلندي يابند.

اشرار بر اخيار مسلط شوند.

نيكان ايشان از اشرارشان مي ترسند.

خداوند اشرار را بر ايشان مسلط كند كه ايشان را به عذابهاي بد شكنجه كنند.

پسرانشان را ذبح و زنانشان را به بي عفتي كشند، خوبانشان دعا كنند و مستجاب نگردد.

مرد خود را به بدزباني مشهور كند تا از وي بپرهيزند و امري به وي واگذار كنند و به مقامي برسد.



حكومت زنان و كودكان و خواجگان



كودكان به امارت رسند.

دولت كودكان و نوسالان در هر جايي ظاهر شود و ظلم در همه بلاد جاري گردد.

زنان مسلط شوند و به حكومت برسند.

سلطنت به مشورت زنان و كنيزان باشد.

تدبير امور به دست خواجگان افتد.

زنان بر ملك و دولت غالب شوند و بر هر چيزي غالب شوند كه هيچ امري نشود مگر به هواي ايشان.

رستگار نخواهند شد آنان كه امر خود را به دست زن بسپارند.



دستگاه قضاوت و شهود و ترك حدود



قضات بر خلاف امر خدا قضاوت كنند.

قاضيان قضاوت كنند به چيزي كه نمي دانند.

قاضيان رشوه گيرند.

بيشتر ايشان شهادت دروغ و باطل دهند.

شهادت هاي دروغ قبول شود.

شهادت هاي عدل رد شود.

شهادت هاي معارض يكديگر دهند.

حدود تعطيل شود و به هواهاي خود در آنها عمل شود.

هيچ حدي براي خدا جاري نشود.

رواج فساق و فجار و منافقين و اشرار و جاهليت و جهال

فسق ظاهر و آشكارا شود.

فاسق پسنديده و ستايش شود و صاحب قوت و قدرت در چيزهايي كه خداوند دوست ندارد گردد.

شخص را به فسق مدح مي كنند و او را خوش مي آيد و مي خندد و بر گوينده رد نمي كند.

صداهاي مردم فاسق به دعوت بلند شود و از ايشان شنيده شود و پذيرفته گردد.

فاجر را مرد با ظرافت شمرند.

از فاجر بپرهيزند از ترس شر او.

صداهاي فجار بلند شود.

شر ظاهر شود و هيچ كس از وي منع نكند، بلكه براي صاحبش عذري بسازند.

از اشرار بپرهيزند از ترس زبانشان.

اشرار را اكرام كنند.

از اخيار غفلت كنند و اشرار را بر خود مقدم كنند.

بادهاي منافقين وزنده و پر باران و بادهاي اهل دين ساكت و بي حركت است. (يعني دنيا به كام آنها است و باد به نفع آنها مي وزد).

هر جاهلي نزد مردم، مرد داناي با اطلاع شمرده مي شود و هر حيله گر مكار را مرد افتاده و درويش خوانند.

بين شخص با خلوص و اهل شك و ريبه تميز ندهند.

گرگ را از ميش نشناسند.

شعراء زياد شوند (مانند دوران جاهليت) و قبرهاي ايشان را مردم مساجد خود اتخاذ كنند (صوفيه اين عمل را كرده اند، قبور شعراي خود را خانقاه ساخته و معبد خود قرار داده اند).



حال غني و فقير



مال و صاحب مال را بزرگ شمرند.

صاحبان مال و ثروت را بزرگ شمرند.

مردم از اغنياء تبعيت كنند، در مجالسشان نيز از ايشان تبعيت كنند.

اغنياء توشه فقرا را بدزدند.

غني بخل ورزد به آنچه در دست اوست.

فقير آخرت خود را به دنيا بفروشد.

فقير در بين مردم ذليل و حقير باشد.

فقير مبغوض و مهجور، و غني محبوب و به كرامت مخصوص باشد.

هر صاحب درهم نزدشان صاحب رفعت باشد و آن كه نادار است وضيع و پست به شمار است.

شخص معسر (نادار) حقير شمرده شود و به او تحقير شود.

اي واي بر فقير از آن چه بر او وارد شود از خسران و زيان و ذلت و خواري، و زود باشد كه فقيران دست آويز شوند و طلب كنند آنچه براي ايشان حلال نيست.

پس چون چنين كنند رو آورد بر ايشان فتنه هايي كه نتوانند بر خود هموار كنند.



منبع: مهدي منتظر عليه السلام

محمد جواد خراساني